میدونی یه وقتایی از ترس تنها موندن خیلی کارا میکنی، خیلی فرصت ها میدی که خودتم میدونی هیچوقت اتفاق خاصی در اونها رخ نخواهد داد ولی میدونی باج دادن کی تموم میشه؟
وقتی هزینه باج دادن و با دیگری بودن سنگینتر از تحمل تنهایی میشه، یه جایی به خودت میگی مطمئنم تحمل تنهایی سختر از تحمل رنجِ بودن این ادم نیست اون زمان نقطه عطف تحولات زندگی روانی تو رقم میخوره، جایی که تصمیم میگیری حالا به خودت فرصت باهم بودن بدی، به خودت فرصت بدی تنهایی و تجربه کنی تجربه کردن با تحمل کردن فرق داره
تجربه آگاهانه است، توش رشد هست و نتیجه اش تحوله، ولی تحمل، پذیرش رنجه تنهاییه که اصولا ما رو به سمت رابطه های دوباره سوق میده
سوده هروی
اضافه کردن نظر