به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگیات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیات بهتر از رویش نباشد!درباره ديدار نخستين شمس و مولانا سخن بسيار گفته اند. گروهي از آن به ديدار دو عاشق و برخي به ديدار دو معشوق ياد كردهاند. ديدار جان با جان هم گفته اند كه من اين را بيشتر مي پسندم.
معرفی کتاب ملت عشق
کتاب ملت عشق جزو آن دسته از کتابهایی است که با شروع کردنش یک آن به خودتان میآیید و میبینید ساعتهاست که در صفحات کتاب غرق شدهاید و کنترل زمان از دستتان خارج شده.
«ملت عشق» اثر الیف شاکاف توسط ارسلان فصیحی ترجمه شد. این کتاب را انتشارات ققنوس منتشر کرده است و جزء کتابهای پرفروش در طرح پاییزه کتاب در سال 1395 بود .
الیف شافاک نویسندهی فمینیست ترکیهای و فعال حقوق زنان در سال 1971 در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات در دانشگاه آنکارا، سالهاست به تدریس در دانشگاههای مختلف مشغول بوده و اکنون در دانشگاه آکسفورد تدریس میکند.
الیف شافاک به دو زبان ترکی و انگلیسی کتابهایی دارد و تا امروز 16 کتاب نوشته است که 10 تای آنها رمان است. رمانهایی از قبیل حرامزادهٔ استانبول، ملت عشق و سه دختر حوا. کتابهای او به 49 زبان در سرتاسر دنیا ترجمه شده و موفق به دریافت نشان شوالیه در ادبیات و هنر شده است. او همچنین فعال سیاسی حقوق زنان و اقلیتهاست.
این کتاب از محبوبیت زیادی بین مردم برخوردار می باشد ، هر خواننده ای را تحت تاثیر قرار میدهد.
الیف شافاک با بیانی متفاوت و شیوا از عشق می گوید! عشق و عرفان ! عرفان و اخلاق !
رابطه ی شمس و مولانا
وی در این کتاب رابطه ی بین شمس تبریزی و مولانا را به تصویر می کشد ، چنان که گویا خواننده در آن زمان سیر می کند!
درباره ديدار نخستين شمس و مولانا سخن بسيار گفته اند. گروهي از آن به ديدار دو عاشق و برخي به ديدار دو معشوق ياد كردهاند. ديدار جان با جان هم گفته اند كه من اين را بيشتر مي پسندم.
مولانا كه پس از ديدار با شمس تولدي دوباره يافته بود، درس و بحث و وعظ را رها كرد و به شعر و ترانه و سماع روي آورد و نكوهش نكوهش كنندگان را به هيچ گرفت.
زاهد بودم ، ترانه گويم كردي سر حلقه ي بزم و باده جويم كردي
سجاده نشين با وقاري بودم بازيچه ي كودكان كويم كردي
مولانا این دو بیتی را ، در وصف شمس تبریزی سروده است.
در این داستان شمس تبریزی که در اواخر عمر خود به سر میبرد ، به دنبال شخصی شایسته میگردد که دریای علم خود را به او منتقل کند.
خلاصه داستان
در این کتاب، دو داستان به موازات هم نقل میشود. یکی داستان زنی به نام الا که مشغول زندگی روزمره خود است و در زندگی اش خلاء حس می کند .
در اول این کتاب ، نویسنده زندگی افرادی مانند الا را به برکه ای تشبیه میکند که راکد است و جریان ندارد. نویسنده میگوید برای تغییر و پیشرفت ، برای دست آورد داشتن در زندگی باید مانند یک رود جاری بود و از تغییر نترسید…
الا که از زندگی روزمره اش خسته شده بود ، تصمیم میگیرد که به کاری مشغول شود.
در جریان این کار است که باعث می شود جهت زندگی الا عوض شود و همین طور داستان دوم کتاب ملت عشق که در مورد شمس و مولانا است ، اتفاق بیافتد…..
پشت جلد کتاب
این کتاب را انتشارات ققنوس منتشر کرده است و جزء کتابهای پرفروش در طرح پاییزه کتاب در سال 1395 بود.
چهل قاعده عشق شمس تبریزی
یکی از زیبارین بخش های این کتاب ، که هر خواننده ای را تحت تاثر قرارمیدهد و احتمالا در فضای مجازی با این بخش مواجه شده اید ، بخش هایی است که قواعدی را از زبان شمس تبریزی ذکر می شود !
به چند مورد از این قواعد اشار می کنیم :
🔹کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار میبریم، همچون آینهای است که خود را در آن میبینیم.
هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرمآور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر میبری.
اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.
🔸صفات خدا را میتوانی در هر ذره کائنات بیابی. چون او نه در مسجد و کلیسا و دیر و صومعه، بلکه هر آن همه جا هست.
همان طور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد، کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد. هر که او را بیابد تا ابد نزدش میماند.
🔹به هر کدام ما صفاتی جدا گانه عطا شده است. اگر خدا می خواست همه عینا مثل هم باشند، بدون شک همه را مثل هم می آفرید.
محترم نشمردن اختلاف ها و تحمیل عقاید صحیح خود به دیگران بی احترامی است نسبت به نظام مقدس خدا.
🔸حتی اگر نقطه ها مدام عوض شوند، کل همان است.
به جای دزدی که از این دنیا می رود، دزدی دیگر به دنیا می آید. جای هر انسان درستکاری را انسانی درستکار می گیرد.
کل هیچگاه دچار خلل نمی شود، همه چیز سرجایش می ماند، در مرکزش… هیچ چیز هم از امروز تا فردا به یک شکل نمی ماند، تغییر می کند.
به جای هر صوفی ای که می میرد، صوفی ای دیگر می زاید.
ممنونم از تک دختر بابا که کتاب خوب ملت عشق را با عشق به ما معرفی کرد